نشریه ی با دوَمیها شمارهی چهار
جايگاه و نقش هنرو هوش های چندگانه در برنامهي درسي دوره ي ابتدايي
لفظ هنر در زبان سانسكريت تركيبي بوده از دو كلمهي «سو» و « نر يا نره» به معني نيك و هر آن چه خوب و نيك است و فضايل و كمالاتي بر آن مترتب است و نر يا نره به معنيزن و مرد است. اين واژه وارد زبان فارسي شده و در اوستا به شكل «هونر» آمده كه صفات اهورامزدا و به معناي نيك وخوب است . در ادبيات دوره ي اسلامي ايران هنر را به معني كمال و فضيلت تلقي ميكردند و در فارسي ميانه يا فارسي پهلوي هم به صورت «هنر» و به معناي انسان كامل يا فرزانه آمده است . (سيد عبدالمجيد شريف زاده 1378) در لغت نامه ي دهخدا نيز «هنر» به معناي علم ، معرفت،دانش و فضيلت و كمال،كياست و فراست و زيركي است .
در دايره المعارف هنر، به هر گونه فعاليتي كه هم خود انگيخته و هم مهار شده باشد ،«هنر» مي گويند. ولي در اصطلاح ودر معناي خاص به فعاليتي چون نقّاشي،پيكره سازي،طراحي،گرافيك،معماري،موسيقي،شعر،رقص ،تئاترو سينما «هنر» مي گويند
بنابرآن چه گفته شد هنر دو بعد دارد ؛ يك بعد آن تربيت انساني فرزانه و فرهيخته است كه به ايمان قلبي (پندار نيك) گفتار شايسته (گفتار نيك) و اعمال خوب (كردار نيك) مزين باشد و بعد ديگر تربيت انساني است كه بتواند عواطف،احساسات،تخيلات،انديشه و تفكر خود را در قالب يك رشتهي هنري بيان كند . آميزهاي از اين دو فردي است كه با خود و ديگران در صلح است و به زيبايي زندگي مي كند . دنيا را زيبا مي بيند و زيبايي ها رابراي همه مي خواهد. او با انجام فعاليت هاي هنري همان طور كه حس زيبا شناختي خود را توسعه مي دهد ، باعث توسعه و دقت حواس ،تفكر،تخيل و هوش خود شده ،استعدادهاي دروني و خلاقيت هاي خود را شكوفا مي سازد.
پژوهشگران معتقدند كه هر فردي براي زندگي در جامعه يا به اصطلاح شهروند خوب بودن،لازم است با هوش باشد، زيرا با توانايي حل مسائل و برخورداري از كارايي در محيط طبيعي و واقعي، ارتباط فراوان دارد .
تعريف هوش از نظر گاردنركه مبناي به رسميّت شناختن اشكال گوناگون هوش است ،عبارت است از : «قابليت حل مسألهيا توليد(خلق) محصول يا ساخت چيزي استكه دست كم در يك فرهنگ ارزشمند تلقي ميشود»(گاردنر1990).
بدين ترتيب گاردنر،بدواً،هفت نوع هوش را به شرح ذيل شناسايي ودر قالب نخستين پردازش از هوش چند گانه ارائه كرد (گارد نر 1983)
1. هوش زباني : عبارت است از توانايي كاربرد مؤثر زبان مادري و احتمالاً ساير زبان ها به صورت شفاهي يا مكتوب ، اين هوش در شاعران،وكلاً،روزنامه نگاران و رمان نويسان برجسته تر است .
2. هوش منطقي ـ رياضي : عبارت است از توانايي ويژه دستكاري اعداد و درك نظام هاي منطقي، اين نوع هوش در علماي منطق،دانشمندان علوم تجربي و رياضيدانان برجسته تر است .
3. هوش موسيقايي : عبارت است ازظرفيت تفكر در حيطه ي موسيقي درك حساسيت نسبت به صداها و ضرب آهنگ هاي محيط زندگي، درك الگوهاي موسيقايي ،تشخيص اصوات و ساختن موسيقي،اين نوع هوش در موسيقي دانان و نوازندگان بيشتر ديده مي شود .
4. هوش فضايي: بيانگر درك بازنمايي فضاي بيرون ذهن در درون ذهن و توانايي تفكر در قالبشكل ها و الگوهاست.اين نوع هوش در نقاشان،معماران،شطرنج بازان،خلبانان،دريانوردان و جرّاحان قابل توجّه تر است .
5. هوش حركتي ـ جنبشي : عبارت است از بهره گيري از كلّ يا بخشي هايي از بدن براي حل مسأله،درست كردن چيزي يا ارتباط برقراركردن با ديگران، اين نوع هوش در ورزشكاران، رقصندگان،هنرپيشگان و جرّاحان برجسته تر است .
6. هوش ميان فردي: عبارت است از توانايي درك و برقراري ارتباط با ديگران.(درك اجتماعي)،اين نوع هوش در معلّمان،درمانگران،فروشندگان و سياستمداران برجسته تر است .
7. هوش درون فردي: كه ناظر به شناخت دقيق فرد از خويشتن،علايق،تمايلات،ضعف ها،قوّت هاودل مشغوليهاست و فردي كه چنين هوشي دارد ، داراي قدرت و قوّت در برقراري ارتباط با خويشتن است.
8. هوش طبيعت گرا: كه از طريق آن فرد با طبيعت ارتباط برقرار مي كند كه در زيست شناسان برجسته است.
انواع و اقسام هوش به تنهايي يا در تركيب با هوش هاي ديگر ميتوانند در حوزههاي هنر به كارگرفته شوند و از آنها براي توليد يا فهم آثار هنري استفاده شود. در فرايند توليد هنري احساس ، عواطف و انديشه توأمميشوند و حاصل همراهي اين تلفيق با ابزار و مواد مورد نياز ، محصول هنري است كه فرد توليد مي نمايد. برداشت هاي حسي فرد در ارتباط با طبيعتو محيط اطراف او شكل ميگيرد .يعني در اين جا فرد از هوش طبيت گرا بهره مي گيرد .
در نقّاشي وكاردستيكه با اندازه ها و تناسبات در فضاهاي دو بعدي و سه بعدي سر وكاردارد، بيش تر از هوش فضايي استفاده ميكند . در تربيت شنوايي بيش تر از هوش موسيقايي بهرمند مي شود .در قصه و نمايش با هوش زباني و حركتي ـ جسماني بيشتر مرتبط است.براي قالببيان هنري لازم است فرد با خودشكنار بيايد وسؤ الهاي خود راكه چرا ، با چه وسيله اي و چگونه پاسخ گويد. وقتي اثر هنر ي خود را ارائه ميدهد .و آن را در معرض ديد وقضاوت ديگران قرار ميدهد ، يا خود آن را براي ديگران توضيح ميدهد و توضيحات ديگران را در بارهي كارخودگوش ميدهد و براي بهبود كارش ميانديشد ، هوشهاي درون فردي و برون فردي او بيشتر مطرح مي شود .
دانش آموزان دوره ي ابتدايي از آن جايي كه به فطرت الهي خود نزديك ترند ، اين صفات را بهتر بروز مي دهند و زيباتر و جذاب تر مي آفرينند . آن ها با مشاهدهي محيط اطراف خود ، با شنيدن قصّهها و ... دنيايي را در خيال خود ميسازند . فعاليتهاي هنري براي نشان دادن اين دنياي خيالي فرصت مناسبي است .و در نتیجه برنامهی درسی هنر به عنوان یک فرابرنامهی درسی مطرح است.
منابع:
* کتاب راهنمای معلم ـ دفتر تألیف و برنامه ریزی
* مهر محمدي، چیستی ، دكتر محمود - چرایی و چگونگی هنر در مدارس – انتشارات مدرسه
گروه كيفيت بخشي به فعاليت هاي ياد دهي - يادگيري
تهیهو تدوین :
افشینلهونی سرگروه آموزشیپایهی دوم دبستان شهرستان مریوان
0 نظرات:
ارسال یک نظر